وقتی که خاکم میکنین بهش بگین پیشم نیاد
بگید که رفت مسافرت بگید شماره ای نداد
یه جور بگید که آخرش از حرفاتون حول نکنه
طاقت ندارم ببینم به قبر من نگاه کنه
دونه به دونه عکسامو بر دارید و آتیش بزنید
هر چی که خاطره دارم برید و از بیخ بکنید
نذارید از اسم من یک کلمه جا بمونه
نمیخوام هیچوقت تنمو توی گورم بلرزونه
برو نمیخوام ببینی خونه من خالی شده
همدم من به جای تو ریگای پوشالی شده
اون که میگفت میمرد واست دیدی که راستی راستی مرد
رفت و همه خاطرشم به خاطرت برداشت و برد
بهش بگین نشست به پات بهش بگین نیومدی
بگین هنوز دوست داره،با این که قیدشو زدی

برای بعضی دردها نه میتوان گریه کرد، نه میتوان فریاد زد، نه میتوان ناله کرد.

برای بعضی دردها فقط میتوان نگاه کرد و بی صدا شکست!

چطور دلت اومد بری

چطور دلت اومد بری بعد هزارتا خاطره

تاوان چی رو من میدم اینجا کنار پنجره

چطور دلت اومد بری چطور تونستی بد بشی

تو اوج بی کسیم چطور تونستی ساده رد بشی

چطور دلت میاد با من اینجوری بی مهری کنی

شاید همین الان توئم داری به من فکر میکنی

چطور دلت اومد که من اینجوری تنها بمونم

رفتی سراغ زندگیت نگفتی شاید نتونم

دلم سبک نشد ازت دلم هنوز میخواد بیای

حتی با اینکه میدونم شاید دیگه منو نخوای

بذار که راحتت کنم از توی رویات نمیرم

میخوام کنار پنجره به یادت آروم بمیرم

خيلى سخته

خيلى سخته كه نباشه هيچ جايى براى آشتى
بیوفا شه اون كسى كه جونتو واسش گذاشتى
خيلى سخته اون كه اومد و كردت ديوونه
هوسش وقتى تموم شد بگه پيشت نميمونه
خيلى سخته اون كه ميگفت واسه چشمات ميميره
بره و ديگه سراغى از تو و نگات نگيره

یکی از زیباترین لحظه ها، لحظه ای که میبینی یکی لبخند رو لبشه و تو میدونی که تو دلیل اون لبخند هستی

ای دلم زهر جدایی را بخور

چوب یک عمر با وفایی را بخور

ای دلم دیدی چه با تو کرد و رفت

خنده ای بر خاطراتت کرد و رفت

من که گفتم این دنیا افسردنیست

من که گفتم این پرستو رفتنیست

آه عجب کاری به دستم داد دل

بوی بارون میده باز برگ به برگ دفتر خاطره هام

چی میشد تا ته قصه تو میموندی عین یه عاشق پاپه پام

من که عمری بودم مثه نفس تو تک تک ثانیه هات

رسمش نبود که چشاتو ببندی رو قطره قطره های گریه هام

ميترسم از آن روزي که رهايم کني

ميترسم از آن روزي که رهايم کني
شايد فکر کني که محال است قلبت را از قلبم جدا کني
اين روزها کار همه بي وفاييست
تا اين حد هم نبايد مرا به يک عشق ماندگار مطمئن کني
تو خواستي مرا به خودت وابسته کني
تو خواستي قلبم را اسير قلب پاکت کني
ديگر محال است بتواني مرا از خودت سير کني
اين قلبي که در سينه دارم آن قلب تنها نيست
حال و هواي من مثل گذشته ها نيست
حالا ديگر وجودم نيز مال خودم نيست
اين اشکهايي که ميريزد از چشمانم، دست خودم نيست
اين دلتنگي ها و بي قراري هايم حس و حال هميشگيست

بعضی وقتها مجبوری تو فضای بغضت بخندی...

دلت بگیره ولی دلگیری نکنی...

شاکی بشی ولی شکایت نکنی...

خیلی چیزا رو ببینی ولی ندیدش بگیری...

خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی...!

اوني كه ميگفت طاقت ديدن اشكامو نداشت

ديدي چطور پريد و رفت چه ساده تر تنهام گذاشت

اوني كه ميگفت شبا با گريه خوابش ميبره

كاشكي ميدونست كه الان حال من از اون بدتره

نميدونم چي شد ولي ياد تو افتاد تو سرم

برو ولي نشكن منو من از تو افتاده ترم

برو ولي بدون هنوز اون عاشق قديمي ام

گر چه باهام غريبه اي هنوز باهات صميمي ام

هرکس به طریقی دل مارا میشکند. بیگانه جدا، دوست جدا میشکند. بیگانه اگر میشکند حرفی نیست؛ از دوست بپرسید چرا میشکند؟ه

دلتنگم، مثل مادر بی سوادی که دلش هوای بچه اش را کرده ول بلد نیست شماره اش رو بگیره!

لحظه خداحافظی تو سینه ام فشردمت

اشک چشمام جاری شد دست خدا سپردمت

دل من راضی نبود به این جدایی نازنین

منو ببخش اگه یه وقت آزردمت

گفتی به من غصه نخور میرم و برمیگردم

همسفر پرستوها میشم و برمیگردم

گفتی تو هم مثل خودم غمگینی از جدایی

گفتی تا چشم هم بزنی میرم و بر میگردم

عزیزه رفته سفر کی برمیگردی

چشمونم مونده به در کی برمیگردی

غمگین تر از همیشه به انتظار نشستم

پنجره امیدم رو هنوز به روم نبستم

پرستوهای عاشق به خونشون رسیدن

اما چرا عزیزدل هرگز تو رو ندیدم

ژ

خاکم نکنید بزارید اونم برسه

بزارید اونو ببینم وقتی به حرفم میرسه

خاكم نكنيد هنوز عشقم رو نديدم

اين همه آماده شدم يه كفن دورم كشيدن

تابوت منو بزاريد اونم بگيره

حس كنم عاشقمه وقتي كه گريش ميگيره

اشكاي اونو كي بجاي من كنه پاك

خداحافظ عشقم كه منو بردن زيرخاك

خاکم نکنید بزارید اونم ببینه

پیکر آشفته من میرم از روی زمینه

خاکم نکنید بهش بگید حالا که مردم

توی این جسم خشک و خالی اون رو به خدا سپردم

بعد رفتن من دو سه روز تنهاش نزارین

روی سنگ قبرم آینه و شمعدون بزارین

میبینی چی شد عشقم با توعاشق تو مرد

بعد مردنم نمیخوام سر خاک من بشینی

نمیخوام گذشته هامو جلوی چشات ببینی

بعد مردنم نمیخوام یاد خوبی هام بیفتی

یاد حرف هایی که قبل از مردنم بهم میگفتی

نمیخوام اشکای چشمات بریزه به روی گونت

تا نفهمی این دل من شده عاشق و دیوونت

تو چشام نگاه میکردی اما دلت یه جای دیگه

من خیانتت رو دیدم تو بودی با یکی دیگه

بعد مردنم پشیمون نشی بیای کنار قبرم

نمیخوام تو رو ببینم حتی تولحظه مرگم

بعد مردنم نمیخوام حتی اسممو بیاری

بعد مردنم نمیخوام عکسمو بیاری

قاب عکسمو میون طاقچه دلت بزاری

ميدونستم نميموني اما باز به پات نشستم

ميدونستم تو ميدوني چشمامو رو همه بستم

حالا نيستي تا ببيني از همه دنيا گذشتم

ديگه از همه بريدم عزيزم خسته خستم

ساده بردي از تو يادت اون همه خاطره هارو

گفتي كه با من ميموني تو قسم خوردي خدا رو

كاشكي بودي تا ببيني زجه هاي شب و روزم

كاشكي بودي تا ببيني گريه هام و حال و روزم

مينويسم دو سه خطي تا تو رو روزي ببينم

تو هواي غربت تو من مسافرم كه ميرم

دلم خوش بود كنار تو نميدوني چه دلگيرم

همه دنياي من بودي ميدوني بي تو ميميرم

چه بيرحمي كه دل كندي بگو كه گناه من چي بود

خيال كردم كه ميموني ولي كه افسوس تو رفتي زود

دليل عاشقيت چي بود تموم حرف من اين بود

تو که نیستی زندگیمو زیره پای کی بریزم
واسه کی دلم بمیره وقتی تو نیستی عزیزم
دسته سرده این زمونه دستامو از تو جدا کرد
بازیه دوری و حسرت با دلای ما چه ها کرد
عشق تو توی وجودم تا همیشه موندگاره
همه آرزوم همینه که ببینمت دوباره
دوریه تو داره آروم من و از حال در میاره
رنگه پیری ذره ذره تو وجودم پا میزاره
طاقت دوری ندارم تو بیا بمون کنارم
ارزونیه قدم تو همه ی دار و ندارم
ای قشنگترین ترانه با تو بودن آرزومه
ای تو نیمه ی وجودم بی تو عمره من حرومه
نمیزارم که جدایی عشقمو از تو بگیره
چشم به راهه تو میمونم نگو اما دیگه دیره
دیگه دیره …دیگه دیره …دیگه دیره …

کاشکی میشد بهت بگم چقد صـداتو دوسـت دارم
چقد مثله بچگی هام لالایی هـاتو دوسـت دارم
سادگی هاتو دوست دارم خستگی هاتو دوسـت دارم
چادر نماز زیر لب خدا خداتو دوسـت دارم
کاشکی رو طاقچــه ی دلت آیـنه و شمعـدون میشدم
تو دشت ابری چشات یه قطره بارون می شسـتدم
کاشکـی می شد یه دشـته گل برات لالایی بخونم
یه آسمون نرگـس و یاس تو باغ دستات بشونم
بخواب که میخوام تو چشات ستاره هامو بشمرم
پیشم بمون که تا ابد دنیا رو با تو دوست دارم

دنیا اگه خوب اگه بد با تو برام دیدنیه
باغ گل های اطلسی با تو برام چیدنیه

، مثل بارون هی میبارم

دست خودم نیست عزیزم، آخه چند روزه مریضم

همش زل میزنم به یه گوشه، شاید تو برمیگردی

تروخدا بیا و نگاه کن که با عشقت چیکار کردی