دل های شیشه ای | ||
|
حکایت آن مرد را شنیده ای؟! که نزد روان پزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت، سخن گفت... دکتر گفت: به فلان سیرک برو؛ آنجا دلقکی هست که آنقدر میخندانتت تا غمت را فراموش کنی. مرد لبخندی زد و گفت: من همان دلقکم...!!! نظرات شما عزیزان: [ سه شنبه 24 دی 1392برچسب:داستان، داستان غم انگیز, ] [ 15:24 ] [ *~.Maryam.~* ]
|
آبان 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 تير 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 بهمن 1392 دی 1392 |
[ طراحی : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin ] |